آنقدر آرام مـیشــــوم
که فـرامــوش می کــــنـم
بـایـد نفـس بــکـشـــم
آغاز امامت آقا امام زمان عج بر همه شیعیان و منتظران ظهورش مبارک باد
الهم عجل لولیک الفرج ...
(مَن يُعَظِّمْ شَعائِراللّه فَاِنَّها مِن تَقْوى القُلوبِ . . .)
خوشا به حال كسى كه عشائر دين خدا را بزرگ و محترم شمارد; زيرا اين صفت، ويژگى دل هاى پرهيزگار است.
هشتم ربيع الاول شهادت مظلومانه ى امام حسن عسكرى (عليه السلام)آغاز دوره ى امامت امام مهدى (عج)، از حوادث مهم و حساس تاريخ تشيع به شمار مى رود. با گرامى داشت خاطره ى اين روز باشكوه، مطلب زير را با هدف آشنايى بيشتر با شخصيت آخرين حجت خدا در روى زمين و اظهار ارادت به پيشگاه آن حضرت تقديم مى داريم. اميد است هميشه ياد آن عزيز پنهان در پس پرده ى غيبت را در دل هايمان زنده داريم و از وظايف خطير خويش در اين دوره ى سرنوشت ساز غافل نباشيم.
بقیه در ادامه مطلب
تو میروی و من فقط نگاهت میکنم،
تعجب نکن که چرا گریه نمیکنم،
بی تو یک عمر فرصت برای گریستن دارم
اما برای تماشا ی تو همین یک لحظه باقی است
اين روزها كه خبرهاي متفاوتي از جنايت وهابيها در كشورهاي مختلف به گوش ميرسد، آشنا شدن با برخي ويژگيهاي اين قوم خالي از لطف نيست. مخصوصاً اگر اين آشنايي در قالب خواندن برشي از زندگي يك مولوي وهابي باشد كه البته حالا يك شيعه تمام عيار است.
به گزارش رجانيوز، «سلمان حدادي» يك مولوي وهابي بود؛ كسي كه خودش ميگويد بين 500 تا 1000 فرد سني مذهب را وهابي كرده است. اما يك بار نشستن در مجلس عزاي سيدالشهدا(ع) كار را بجايي ميرساند كه همان مبلغ وهابي شيعه شود و در اين مسير سختيهايي ببيند كه تحمل يكي از آنها براي ما قابل تصور نيست.
خواندن زندگينامه سلمان حدادي را از دست ندهيد.
جهت مشاهده به ادامه مطلب مراجعه نمائید
مطلب خوبیه ؛ حتما" بخونید
دلتنـــگی هــایـت را بــرآی خـــودت نگــه دار!
ایـــنجا نــه کســی عشـــق مــی خــَــرَد
نـــَـه مــی فــروشـــد!!
نـــه اجــاره می دهـــد !!!
تمــام معشــوقه هــای دُنیــا پیــش فــُروش شـــده اند!!
بار ديگر 22 بهمن و سالروز پيروزي انقلاب اسلامي از راه رسيد و خاطرات روزهاي خوش پيروزي در اذهان زنده شد. همان روزهايي كه آحاد جامعه با هر سليقه و گرايش تنها به يك چيز مي انديشيدند و آن رهايي از سلطه طاغوت بود.
22 بهمن تنها سالروز پيروزي انقلاب اسلامي و سقوط رژيم ستم شاهي نيست، اين روز يادآور احياي تفكر ديني در عرصه اجتماعي است كه رفته رفته همه جهان اسلام را در بر گرفت.
22بهمن زمان تجديد ميثاق با ارزشهاي منبعث از انقلاب اسلامي و آرمانهاي ملت بزرگ ايران و انديشه هاي بلند حضرت امام(ره) در شكل گيري نظام جمهوري اسلامي است. همان انديشه اي كه دين و مردم را دو عنصر اصلي تشكيل حكومت ديني مي دانست و جداسازي اين دو از يكديگر را از اساس مردود مي شمرد . 22 بهمن روز بزرگداشت ايثارگري هزاران انسان پاكنهادي است كه در راه رسيدن به گوهر استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي صادقانه از همه سرمايه هاي مادي خود گذشتند. آنها از خود گذشتند تا ايران و ايراني سربلند بماند.
شهرداری سوسنگرد در آستانه اين روز تاريخ ساز و در سالي كه از سوي مقام معظم رهبري سال اشکوفایی و نوآوری ناميده شده از عموم اهالی سوسنگرد دعوت مي كند با شركت در راهپيمايي روز 22 بهمن بر آرمانهاي انقلاب اسلامي تأكيد نموده و تصويري باشكوه از پيوند خود با انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي به نمايش گذارند.
وعده دیدار ما در راهپیمایی عظیم22 بهمن
مـَـ ــن دیــ ــوانـــه ی آن لـَ ـحـظـه ای هَــسـ ــتَـمــ
کــ ــــه تـــــ ــــ ــــ ـــو دلــ ــتَــنــ ــگـَم شَـ ـــویــ
و مــ ــحــ ــکـَـ ـم مـَـــ ــرا در آغــ ــــوشــ بـگـ ـیـریــ
و شـ ـیـطَنتــ بـ ـار بـبـوسی اَمــ و مـَ ـن نــگـذارَمــ
عشق من
بـ ـوسـ ـه بـ ـا لـَجـبـ ـازیــ بیشـ ــتَـر میــ چَـ ــسبَـد...
سکوت شبانه هایم همیشه عبور قصه ی تو را تکرار می کند
طنینم :
اینجا من هنوز اسیر خیال توام .
مرا به اعتبار کدام سپیده به ابتدای شب رها کردی ؟
به امید کدام بهار مرا به ویرانی پاییز سپردی ؟؟؟؟
دوستت دارم ها را نگه میداری برای روز مبادا ،
دلم تنگ شده ها را ، عاشقتم ها را…
این جمله ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمیکنی!
باید آدمش پیدا شود!
باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا ، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!
سنت که بالا میرود کلی دوستت دارم پیشت مانده ، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکردهای و روی هم تلنبار شدهاند!
فرصت نداری صندوقت را خالی کنی! صندوقت سنگین شده و نمیتوانی با خودت بِکشی اش…
شروع میکنی به خرج کردنشان!
توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی
توی رقص اگر پابه پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند
توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد
در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده ات انداخت و اگر منظره های قشنگ را نشانت داد
برای یکی یک دوستت دارم خرج میکنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ میشود خرج میکنی! یک چقدر زیبایی یک با من میمانی؟
بعد میبینی آدم ها فاصله میگیرند متهمت میکنند به هیزی… به مخ زدن به اعتماد آدم ها!
سو استفاده کردن به پیری و معرکه گیری…
اما بگذار به سن تو برسند!
بگذار صندوقچه شان لبریز شود آن وقت حال امروز تو را میفهمند بدون اینکه تو را به یاد بیاورند
غریب است دوست داشتن.
و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...
وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...
و نفس ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
به بازیش میگیریم هر چه او عاشقتر ، ما سرخوشتر ، هر چه او دل نازکتر ، ما بی رحم تر.
تقصیر از ما نیست ؛
تمامیِ قصه هایِ عاشقانه ، اینگونه به گوشمان خوانده شدهاند
دکتر شریعتی
هر روز نبودنت را ؛
بر دیوار خط کشیدم ...!
ببین این دیوار لا مروت ؛
دیگر جایی برای خط زدن ندارد ...!
خوش به حال تو ؛
که خودت را راحت کردی ...!
یک خط کشیدی تنها ؛
آن هم روی من ...!
مچالهـ کـنـ ...
بشـکـنـ !
بـنـد بزنـ !
خـطـ بـزنـ !
خلاصهـ راحـت بـاشـــــــ ـ ــ ـ ،
ارث پـدرت کهـ نـیستــــــــــــ ــ ـ ـ
دلــــــ تـنهـای منـــــــــــ ــ ــــ ــ اسـتـــــــــ ـ ــ ــ....
خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.خسته شدم بس که از سرما لرزیدم…
بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد…
خسته شدم بس که تنها دویدم…
اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن…
می خواهم با تو گریه کنم
خسته شدم بس که تنها گریه کردم…
می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم…
خسته شدم بس که تنها ایستادم
” قد بالای ۱۸۰، وزن متناسب ، زیبا ، جذاب و …
این شرایط و خیلی از موارد نظیر آنها ، توقعات من برای انتخاب همسر آینده ام بودند.
توقعاتی که بی کم و کاست همه ی آنها را حق مسلم خودم میدانستم .
چرا که خودم هم از زیبائی چیزی کم نداشتم و میخواستم به اصطلاح همسر آینده ام لا اقل از
لحاظ ظاهری همپایه خودم باشد . تصویری خیالی از آن مرد رویاهایم در گوشه ای از ذهنم حک..
لطفا برای مطالعه این داستان فوق العاده به ادامه مطلب بروید...
فضیلت و اعمال ماه مبارك رجب
ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان شرافت زیادی دارند و در فضیلت آنها روایات بسیاری وارد شده است. از حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) روایت شده كه: ماه رجب ماه بزرگ خدا است و ماهى در حرمت و فضیلت به آن نمىرسد و جنگیدن با كافران در این ماه حرام است و رجب ماه خدا است و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امت من است كسى كه یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، موجب خشنودى خدای بزرگ میگردد و غضب الهى از او دور می گردد و درى از درهاى جهنم بر روى او بسته گردد.
و همچنین فرمود كه: رجب نام نهرى است در بهشت که از شیر سفیدتر و از عسل شیرینتر است. هر كس یك روز از رجب را روزه بگیرد البته از آن نهر بیاشامد.
از امام صادق(علیه السلام) روایت است كه حضرت رسول اکرم( صلى الله علیه و آله) فرمود كه: ماه رجب ماه استغفار امت من است پس در این ماه بسیار طلب آمرزش كنید كه خدا آمرزنده و مهربان است و رجب را "أصب" مىگویند زیرا كه رحمت خدا در این ماه بر امت من بسیار ریخته مىشود پس بسیار بگوئید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ».
ابن بابویه از سالم روایت كرده است كه گفت: در اواخر ماه رجب كه چند روز از آن مانده بود، خدمت امام صادق(علیه السلام)رسیدم. وقتی نظر مبارك آن حضرت بر من افتاد فرمود كه آیا در این ماه روزه گرفتهاى؟ گفتم نه والله اى فرزند رسول خدا. فرمود كه آنقدر ثواب از تو فوت شده است كه قدر آن را به غیر از خدا كسى نمىداند به درستى كه این ماهى است كه خدا آن را بر ماههاى دیگر فضیلت داده و حرمت آن را عظیم نموده و گرامی داشتن روزه دار را در این ماه بر خود واجب گردانیده است.
پس گفتم یابن رسول الله اگر در باقیمانده این ماه روزه بدارم آیا به بعضى از ثواب روزهداران آن نائل مىگردم؟ فرمود: اى سالم هر كس یك روز از آخر این ماه را روزه بدارد خدا او را ایمن گرداند از شدت سكرات مرگ و از هول بعد از مرگ و از عذاب قبر و هر كس دو روز از آخر این ماه را روزه بگیرد از صراط به آسانى بگذرد و هر كس سه روز از آخر این ماه را روزه بگیرد ایمن گردد از ترس بزرگ روز قیامت و از شدتها و هولهاى آن روز و برات بیزارى از آتش جهنم به او عطا كنند. و بدان كه براى روزه ماه رجب فضیلت بسیار وارد شده است و روایت شده كه اگر شخصی قادر بر آن نباشد هر روز صد مرتبه این تسبیحات را بخواند تا ثواب روزه آن را دریابد: سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِیلِ سُبْحَانَ مَنْ لا یَنْبَغِى التَّسْبِیحُ إِلا لَهُ سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَكْرَمِ سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزََّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ .
از حضرت موسى بن جعفر(علیهماالسلام) روایت شده است كه:
هر كس یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، آتش جهنم یك سال، از او دور شود و هر كس سه روز از آن را روزه بگیرد بهشت بر او واجب می گردد.
بگذار سرنوشت هر راهی را که می خواهد برود
ما راهمان جداست
بگذار این ابرها تا میتوانند ببارند
ما چترمان خداست
روی قلب خود می نویسم : دوستت دارم ، به امید همیشه با هم بودن
مطلب ارسالی: از طرف عرفان
مثل تو ، همصدا با عشق هستم
تو که میدانی من تنها، عاشق تو هستم
چون روزی مثل تو بوده ام ، روزی در آرزوی داشتن تو بوده ام
حالا تو را دارم ، انگار که دنیا را دارم
میدانم تو نیز مثل من روزی آرزوی داشتن دنیا را داشتی
حالا تو زندگی منی و من دنیای تو
تمام احساسات عاشقانه ی من تقدیم به تو
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
و به شالاپ شلوپهای گل آلود عشق ورزیدیم.
دومین روز بارانی چطور؟
پیشبینیاش را کرده بودی
چتر آورده بودی
من غافلگیر شدم
سعی میکردی من خیس نشوم
و شانه سمت چپ تو کاملاً خیس بود
سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد میکند
حوصله نداشتی سرما بخوری
چتر را کاملاً بالای سر خودت گرفتی
و شانه راست من کاملا خیس شد
و چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی
و مجبور بودیم برای اینکه پینهای چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برویم
فردا دیگر برای قدم زدن نمیآیم.
تنها برو!
دکتر علی شریعتی
می شمارم
روزهای تقویم اتاقم را خط می زنم
هر از گاهی هم شیطنت میکنم
عقربه های ساعت دیواری را جلو می برم تا شاید زمان زودتر بگذرد و..
تقویمم دیگر به سیاهی میزند
ساعت دیواری هم از کار افتاده
و من هنوز عاشقانه می شمارم و خط میزنم و شیطنت می کنم...
هنوز هم منتظرم به امید آنکه لحظه ها بگذرند و
بالاخره برسم به روزی که دوباره چشمهایت را همانقدر عاشق
دستانت را همانقدر مشتاق
وجودت را همانقدر دوست داشتنی ببینم
و فراموش کنم آنچه را که بر من گذشت...
تقدیم به بهترینم...
یادم می آید گفته بودی :
ساده و کوتاه نویسی را دوست داری،
ساده و کوتاه
فقط دو کلمه:
برگرد ، دلتنگم...
عشق مي بارد
بيا بدويم در باران
تو تا...
ته كوچه هاي دلم
من تا...
زير رنگين كمان چشمانت
کلمه ای که دلم را به انعکاس لبخندت پیوند میدهد٬
آنچنان که وقتی در آئینه مینگرم نمیدانم که این منم یا تو.
به من نگاه کن....
دلتنگ دوری ام٬
چشم به راه آمدنت دارم٬
بگذار بار دیگر از چشمانت بیاویزم٬
دلم را ببر تا افول هراس٬
تا دیدار ترانه های احساس ٬
بگذار سوره های عشق بر من وحی شود٬
ثانیه به ثانیه به سماع آیم شكر این مستانگی را
و لحظه ای بیاسایم بر امواج بیکران مهربانی ات .
راستی٬
" ای اهورایی ترین احساس در دلم "
با من و دل میمانی ؟!
سفری از "من" تا "تو"
سفر به سلامت ....
ذل زده به جاده ی نگرانی
چشمان منتظر پنجره هم
ازنیامدنت٬ خیس شد باز
باران است که می بارد
مه است که گرفته
...دلم بی چاره چه بچگانه این پنجره را دلداری میدهد...
همیشه انقدر ساده نرو لااقل نگاهی به پشت سرت کن
شاید کسی پی تو می دود و نامت را با صدای بی صدایی فریاد می زند .... و تو هرگز او را ندیده ای .....
در روزگاران قدیم بانوى خردمندى كه به تنهایی و پیاده سفر می كرد در عبور از كوهستان سنگ گرانقیمتی را پیدا كرد.
روز بعد به مسافرى رسید كه گرسنه بود. آن بانوى خردمند كیف خود را باز كرد و مقداری غذا به او داد ولی آن مسافر سنگ گرانقیمتى را در كیف بانوى خردمند دید و از او خواست تا آن را به او بدهد و بانوى خردمند بدون درنگ سنگ باارزش را به او داد.
مرد مسافر به سرعت از آنجا دور شد و از شانس خوب خود بسیار شادمان گشت.
او می دانست آن سنگ آنقدر ارزش دارد كه می تواند تا آخر عمر با خیال راحت زندگی بی دردسر و پرنعمتی را داشته باشد.
چند روزی گذشت ولی طمع مرد او را راحت نمی گذاشت و مرتب با خود می گفت اگر او چنین سنگ باارزشی را به این سادگی به من داد پس اگر از او می خواستم بیش از این به من می داد.
بنابراین مرد بازگشت و با سختی فراوان آن بانو را پیدا كرد و سنگ گرانقیمت را به او بازگرداند و به او گفت: من خیلی فكر كردم و می دانم كه این سنگ چقدر ارزش دارد اما من او را به تو باز می گردانم به این امید كه چیزی به من بدهی كه از این سنگ باارزشتر باشد.
بانوى خردمند گفت: از من چه می خواهی؟ مرد گفت: همان چیزی كه باعث شد به این راحتی از این همه ثروت چشم پوشی كنی!
زن پاسخ داد: قناعت. به همین دلیل است كه می گویند افراد، ثروتمند و یا فقیرند به خاطر آنچه هستند نه آنچه دارند.
ما با آنچه بدست می آوریم زندگی می كنیم و با آنچه می بخشیم یك زندگی می سازیم,,,.
هندویی عقربی را دید که در آب برای نجات خویش دست و پا میزند ...
هندو به قصد کمک دستش را به طرف عقرب دراز کرد اما عقرب تلاش کرد تا نیشش بزند !
با این وجود مرد هنوز تلاش میکرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد اما عقرب دوباره سعی کرد او را نیش بزند !
مردی در آن نزدیکی به او گفت : چرا از نجات عقربی که مدام نیش میزند دست نمیکشی ؟!
هندو گفت : عقرب به اقتضای طبیعتش نیش میزند. طبیعت عقرب نیش زدن است و طبیعت من عشق ورزیدن ...
چرا باید از طبیعت خود که عشق ورزیدن است فقط به علت این که طبیعت عقرب نیش زدن است دست بکشم ؟!
هیچگاه از عشق ورزیدن دست نکش همیشه خوب باش حتی اگر اطرافیانت نیشت بزنند...
دو روز مانده به پایان جهان، تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است.
تقویمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود.
پریشان شد و آشفته و عصبانی . نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد. داد زد و بد و بیراه گفت. خدا سکوت کرد. جیغ کشید و جار و جنجال راه انداخت. خدا سکوت کرد. آسمان و زمین را به هم ریخت. خدا سکوت کرد. به پروپای فرشته ها و انسان پیچید،خدا سکوت کرد. کفر گفت و سجاده دور انداخت ، خدا سکوت کرد.
دلش گرفت و گریست و به سجاده افتاد. خدا سکوتش را شکست و گفت: عزیزم اما یک روز دیگر هم رفت. تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی. تنها یک روز دیگر باقی است. بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن.
لا به لای هق هقش گفت: اما با یک روز … با یک روز چه کار می توان کرد…
خدا گفت : آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند، گویی که هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را در نمی یابد، هزار سال هم به کارش نمی آید. و آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: حالا برو و زندگی کن.
او مات و مبهموت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می درخشید. اما می ترسید حرکت کند، می ترسید راه برود ، می ترسید زندگی از لای انگشتانش بریزد. قدری ایستاد … بعد با خودش گفت : وقتی فردایی ندارم نگه داشتن این زندگی چه فایده ای دارد. بگذار این یک مشت زندگی را مصرف کنم.
آن وقت شروع به دویدن کرد. زندگی را به سر و روی اش پاشید. زندگی را نوشید و زندگی را بویید و چنان به وجد آمد که دید می تواند تا ته دنیا بدود . می تواند بال بزند. می تواند پا روی خوشید بگذارد. می تواند …
او در آن یک روز، آسمان خراشی بنا نکرد. زمینی را مالک نشد. مقامی را به دست نیاورد اما …
اما در همان یک روز دست بر پوست درخت کشید. روی چمن خوابید. کفش دوزکی را تماشا کرد. سرش را بالا گرفت و ابر ها را دید و به آنها که او را نمی شناختند سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد.
او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد. لذت برد و سرشار شد و بخشید عاشق شد و عبور کرد و تمام شد.
او همان یک روز زندگی کرد ، اما فرشته ها در تقویم خدا نوشتند امروز او درگذشت، کسی که هزار سال زیسته بود!
در هنگام ورود میهمان نگران نباشید. خونسردی خود را حفظ کنید. اتفاق خاصی نیفتاده است!! این شتری است که گهگاه به هر خانه ای ممکن است سر بزند!!
در مرحله اول شرمنده کردن میهمان یا ایجاد این حس در آن ها که گویا بد موقع مزاحم شده اند می تواند بسیار مفید باشد .مثلا بگوییم : اع اتفاقا” پیش پای شما ما هم می خواستیم بریم بیرون فلان جا !! ولی اشکالی نداره حالا بعدا” میریم!! حالا بفرمایین توو!! دم در بده!
می توانیم به بهانه ی این که قراراست به زودی میهمانی برایمان بیاید که بسیار رودر بایستی داریم باهاش و این که خانه کثیف است ، جارو برقی را روشن نموده و بیفتیم به جون منزل!

كاش احساس شبنم را درك ميكردي و با دستان
بي احساست خواب نيلو فر را بر هم نميزدي
كاش مي فهميدي كه پرنده وجودم آشیانه ای دارد به وسعت تو
كاش ميدانستي رنگ برگ ها سبز است يا زرد
كاش آتش گرم عشق ميشدي و تنم را از
سرماي غم وتنهايي حفظ ميكردي
اما افسوس تو پنداشتي كه من هیچم،ولي
نخواستي بداني كه این هیچ هم حرفهايي براي گفتن دارد...
چیزی که همیشه کنارمون از روز اول تا اخرین قطره وجودمون هست خداست...
خدایا تو همیشه هستی سال 90 تموم شد و امام زمان نیومد خدایا خدا کنه عیدی امسالمون امام زمانمون باشه
خدایا تو همیشه با مایی همه چی هم تموم بشه تو باز با مایی اما من همیشه غافلم و دورم اگه امام زمانمون را بدی حتما به ما کمک میکنه اگه اون بیاد به ما درس میده درس عاشق بودن درس معرفت درس دوست داشتن خدایا من نمیدونم چطور باید دوست داشته باشم اما عزیزمون امام ما اگه بیاد حتما یادمون میده اون خودش یه قطره ازه تو هست خدایا عیدی مارو بده خدایا من خیلی رو سیاهم بزار امام زمان بیادش شاید روم نشه نگاش کنم اما اون حتما نگام میکنه با یه نگاهش همه سیاهی من از بین میره خدا نمیخوام سرت منت بزارم اما هرچی گفتی تا اونجایی که تونستم گفتم چشم گفتی با هرکی درد دل نکن نکردم همشو تو دلم پیش خودت گذاشتم خدایا دیگه هیچی نمیگم ولی تو منو آرومم کن . . .!
به انتظار فرج اقامون امام زمان...